پیش از این بحث دماغ این همه مرسوم نبود

بینی هیچ‌کس اندازه خرطوم نبود

هیچ‌کس با تو و با بینی تو کار نداشت

هیچ چشمی به سر بینی تو زوم نبود

بس که مردم دلشان بود بزرگ از این روی

وسط چهره دماغ آن همه معلوم نبود

بود معلوم ولی منظره خوبی داشت

دیدن منظره خوب که مذموم نبود

بحث درباره اعضای دگر رایج بود

صحبت از بینی پرمساله مرسوم نبود

باد اصلاح که آمد، به دماغ آفت خورد

پیش از اصلاح، چنین زخمی و مصدوم نبود

حیف شد! بینی بیچاره پس از اصلاحات

دیگر اندازه آن بینی مرحوم نبود

دسته ها : طنز

نماینده کمیته ملی المپیک در تیم ملی فوتبال امید با اشاره به برخی فامیل‌بازی‌ها در فدراسیون فوتبال می‌گوید:«کفاشیان با فامیل‌بازی دنبال منافع خودش است او خواهرزاده 40‌ساله‌اش ‌ که هیچ شناختی از فوتبال ندارد و کارمند است را به عنوان سرپرست تیم امید منصوب کرده. من خیابانی‌ام؟ من حاضرم ثابت کنم سرمایه کفاشیان از من بیشتر است

چند هفته قبل بود که عادل فردوسی پور در برنامه 90 با همان موشکافی و تیزبینی مثال زدنی خود، بینندگان پرتعداد برنامه اش را باز هم غافلگیر کرد. او در هنگام بررسی وضعیت تیم امید ناگهان گفت که گزارش خاصی را آماده کرده اند و بی هیچ توضیحی ، مردم را به دیدن آن دعوت کرد.

عماد الدین احمدیان، نامی است که مدتی است در مباحث کمیته ملی المپیک شنیده می شود. فردوسی پور پس از آن گزارش به خنده گفت : « کلا این آقای احمدیان آدم جالبی است»! ؛ گزارشی که غلام پیروانی در آن به صراحت گفت که احمدیان را نمی شناسد اما در صورتی که احمدیان به سر تمرین امید ها بیاید، او را کتک خواهد زد!

هفته نامه ورزشی پرطرفدار «تماشاگر» گروه مجلات همشهری در شماره 30 خود، گزارشی بسیار جالب و خواندنی از احمدیان دارد که پویا عباسی آن را نوشته است.

 

این گزارش در ادامه می آید:

«آقا پولداره» زمانی در کانون توجه‌ها قرار گرفت که حسین رضازاده اعلام کرد: «این آقا را نمی‌شناسم»! عکس‌هایی دوباره منتشر شد تا نشانگر اهدای 100سکه طلا به قوی‌ترین مرد جهان توسط همان شخصی باشد که رضازاده اعلام کرده بود او را نمی‌شناسد. اصطلاح «آقا پولداره» را پیروانی، سرمربی تیم ملی فوتبال امید به کار برد، درست پس از آن که در برنامه 90 گفته بود: «چنین فردی را نمی‌شناسم» و در گفت‌و‌گو با مطبوعات هم اعلام کرده بود «‌اگر این آقا پولداره، سر تمرین تیم ملی امید بیاید، با او برخورد فیزیکی خواهم کرد»! ( نقل به مضمون). این «آقا پولداره»‌ عمادالدین احمدیان است، یک تاجر متمول که علاقه وافرش به ورزش، او را به عنوان یک حامی به میدان ورزش کشیده. با کمی تاخیر در دفتر کارش حاضر می‌شود؛ گفت‌وگو و گزارشی از سبک زندگی فردی که حالا حضورش در ورزش با جنجال‌هایی از سوی رضازاده و پیروانی، همراه شده است را در ادامه می‌خوانید.

یک گرامافون قدیمی، چند گلدان قدیمی و زیبا، تابلو فرش‌هایی که بر دیوار دفتر کار مجلل عبادا... احمدیان خودنمایی می‌کنند همه و همه تحت تاثیر شمشیری قرار گرفته‌اند که روی دیوار جا خوش کرده است؛ شمشیر دوسری که از روی ذوالفقار، ساخته شده. احمدیان می‌گوید: «به اندازه واقعی ذوالفقار حضرت امیر(ع) ساخته شد. اصل شمشیر در موزه استانبول است و حدود 8کیلوگرم وزن دارد. از این شمشیر دو قبضه ساختم حدود سه میلیون تومان هزینه ساخت آنها شد که متاسفانه یکی از آن‌ها را به رضازاده هدیه کردم.»

اینچنین، زخم کهنه سرباز می‌کند و ماجرای رضازاده دوباره واکاوی می‌شود؛ عکس بزرگی از اهدای 100سکه طلا به رضازاده در گوشه‌ای از اتاق خودنمایی می‌کند، احمدیان به تصویری که مشابه آن در رسانه‌ها منتشر شده است اشاره می‌کند و می‌گوید: «100سکه طلا به ایشان دادم، در حالی که هیچ تیمی حاضر به جذب رضازاده نبود از او حمایت کردم، 12-13 سالی است که لابه‌لای کارهایم با رضازاده در ارتباطم و همواره درکنار او بودم. ما با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم و حتی همسر من زمان به دنیا آمدن دومین فرزند رضازاده به دیدن بچه‌اش رفت و هدیه‌ای هم برد؛ نمی‌دانم رضازاده چرا گفته من را نمی‌شناسد! خداوند لطفی به رضازاده کرده که متاسفانه قدرش را نمی‌داند.»

 

به خاطر غرور ملی!

حمایت مالی احمدیان از حسین رضازاده و وزنه‌برداری ایران، خیلی پیش‌تر از آن که بحث تیم ملی فوتبال امید پیش بیاید، شروع شده بود. احمدیان در مورد این که چرا به حمایت از ورزش و شخص رضازاده می‌پرداخته، می‌گوید: «رضازاده، زمانی که با گفتن یا ابوالفضل، وزنه‌ها را بالای سر می‌برد، غرور یک ملت را به پرواز در می‌آورد و باعث شادی ملت ایران می‌شد؛ من هم برای حمایت از چنین فردی و استمرار به وجود آمدن چنین لحظه‌هایی از او حمایت می‌کردم. البته این حمایت‌ها کم‌کم و با خواست آقای افشارزاده، شکل گسترده‌تری به خود گرفت و به تیم ملی فوتبال امید هم کشیده شد.

من از سال1373 به حمایت از ورزش پرداخته‌ام، در آن زمان رضازاده 17سال داشت و در اردوی تیم ملی وزنه‌برداری جوانان عضویت داشت.» احمدیان مشاور افشارزاده و نماینده ویژه کمیته ملی المپیک در تیم ملی فوتبال امید است، این را حکم‌هایی که بر دیوار دفتر کار مجلل او نصب شده، تایید می‌کنند تا پرسشی بدون پاسخ بماند، «چرا غلام پیروانی اعلام کرد چنین فردی را نمی‌شناسد»؛ احمدیان در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «آقای پیروانی انسان خوبی است و من هیچ وقت به ایشان اهانت نکردم. ایشان هر چند خوب هستند اما به عقیده من که آن موقع هم بیان کردم، نمی‌تواند تیم امید را به المپیک ببرد. این نظر من است شاید اگر افشین پیروانی در کادر فنی تیم ملی امید حضور داشت، امکان رفتن به المپیک وجود داشت و یا تیم امید بهتر نتیجه می‌گرفت!»

 

شهرت‌طلب یا سوداگر؟

شهرت‌طلب یا تاجری به دنبال کسب اعتبار؟ وقتی احمدیان با این سوال مواجه می‌شود می‌گوید: «هیچ‌گاه به دنبال شهرت نبوده‌ام و به این شهرت راضی نیستم، من بیشتر دنبال نتیجه کار بوده و هستم. حرف و حدیث‌هایی هم که پیرامون حضورم در ورزش به وجود آمده را من به راه نیانداخته‌ام. هدف من اعتلای ورزش ایران و به اهتزاز درآمدن پرچم مقدس کشورمان در میدان‌های مهم ورزشی بوده و در این راه به حمایت از ورزش و ورزشکاران پرداخته‌ام. تا به حال یک ریال از منابع عمومی وام نگرفته‌ام و همیشه قصدم خیر بوده.

شاید خیلی‌ها نمی‌دانند و نخواسته‌ام که بدانند مسجد و مدرسه ساخته‌ام در تهران و کرمانشاه؛ به بسیاری از تازه عروس‌ها جهیزیه داده‌ام و سعی کرده‌ام همیشه به نتیجه کار فکر کنم نه چیز دیگری.» احمدیان در مورد این که تاکنون چه‌قدر در راه ورزش هزینه کرده ،می‌گوید: «هیچ‌وقت جمع نزده‌ام که کجا و برای چه کسانی در ورزش هزینه کرده‌ام، چرتکه نمی‌اندازم. وقتی پرچم ایران بالا می‌رفته من راضی بوده‌ام. از این کارها هم با تمام حرف‌ها و حدیث‌ها و گاه بی‌انصافی‌هایی که شده پشیمان نیستم، شاید این رضازاده است که باید پشیمان شود و با این همه کارهایی که برایش کرده‌ام، گفته فلانی را نمی‌شناسم!»

 

من، خیابانی و کفاشیان!

جنجال بعدی را علی کفاشیان به راه انداخت! رییس فدراسیون فوتبال پس از صحبت‌های غلام پیروانی، نماینده ویژه کمیته ملی المپیک در تیم ملی امید را «یک فرد خیابانی که جیبش را پر پول کرده خواند» ! احمدیان در پاسخ به گفته‌های کفاشیان می‌گوید:«مگر ایشان مسئول آدم‌های خیابانی است،فکر می‌کردم کفاشیان رییس فدراسیون فوتبال است! ایشان اگر قدرت داشت چرا جواب حرف‌های دندان‌شکن علی دایی را نداد؟ اصطلاح خیابانی معنای خوبی ندارد و در شان یک رییس فدراسیون نیست که این‌گونه سخن بگوید.»

احمدیان به برگزاری جلسه‌های مشترک با کفاشیان اشاره می‌کند و می‌گوید: «ما چندین جلسه مشترک با حضور آقای افشارزاده داشتیم، من حکم مشاور و نماینده کمیته ملی المپیک را دارم، کفاشیان چطور می‌گوید مرا نمی‌شناسد؟ ظاهرا این آقایان فقط پول‌‌مرا می‌شناسند!

من حتی در جلسه‌ای که داشتیم به کفاشیان پیشنهاد دادم حاضرم اگر مسئولیت تیم ملی امید با من باشد ، یکی از بهترین مربیان دنیا را بیاورم و تیم را به المپیک ببرم اگر هم چنین نشد تمام هزینه‌های تیم را خودم پرداخت کنم اما ایشان مثل همه کارهایی که با بی‌تفاوتی از کنارشان می‌گذرد از کنار این پیشنهاد هم گذشت. قبل از این هم پیشنهاد حضور 4مربی خارجی را با هزینه خودم داده بودم، کلینزمن یکی از گزینه‌های من برای هدایت تیم ملی امید بود اما به خاطر منافع خودشان پیشنهاد مرا بی‌جواب گذاشتند.»

 

ثروتمند زندگی کن، فقیر بمیر

احمدیان تز جالبی در زندگی‌اش دارد. او معتقد است که باید ثروتمند زندگی کرد و فقیر مرد! نماینده کمیته ملی المپیک در تیم ملی فوتبال امید با اشاره به برخی فامیل‌بازی‌ها در فدراسیون فوتبال می‌گوید:«کفاشیان با فامیل‌بازی دنبال منافع خودش است او خواهرزاده 40‌ساله‌اش ‌ که هیچ شناختی از فوتبال ندارد و کارمند است را به عنوان سرپرست تیم امید منصوب کرده. من خیابانی‌ام؟ من حاضرم ثابت کنم سرمایه کفاشیان از من بیشتر است منتها من سرمایه‌ام را بدون چشم‌داشت در اختیار ورزش و مردم می‌گذارم اما آن‌ها دنبال منافع شخصی خود در ورزش هستند.»

 

منبع: سایت گروه مجلات همشهری

دسته ها : ورزشی

در دفتر گل، ورق ورق گوهر بود
از اشک، سرانگشت نگاهم تَر بود
چیزی که به من توان زاری می‌داد
قنداقة خونـین عــلی‌اصغــر بــود

دسته ها : مذهبی

تا که از کف پسرى تازه جوان داد حسین
عالمى را ز غم خویش تکان داد حسین
تا که گلبوسه ز لب هاى پسر چید لبش
قدرت عاطفه خویش نشان داد حسین
تا که خاموش شد از زمزمه «یا وَلَدى»
عشق فریاد برآورد که جان داد حسین
جذبه عشق بنازم که پس از داغ جوان
حکمت صبر نشان بر همگان داد حسین
گفت بر هاشمیون نعش على را ببرند
کز غم داغ پسر تاب و توان داد حسین
نقد جان داد و به حق جان جهان را بخرید
در کف خلق جهان خط امان داد حسین

دسته ها : مذهبی

پرونده «شغال سیاه» که یک زن و نوه‌ 9 ساله‌اش را به طرز فجیعی به قتل رسانده بود، امروز در دادگاه کیفری رسیدگی شد  

به گزارش فارس، عصر 12 مرداد سال گذشته، مأموران پلیس آگاهی شهرستان ورامین از وقوع قتل دلخراش یک زن مسن و نوه 9 ساله وی در خانه دختری او، باخبر شدند.

زن میانسالی که در این حادثه مادر و دخترش را از دست داده بود،‌ به مأموران گفت: صبح زود از خانه به همراه شوهرم خارج شدم، اما عصر که برگشتیم با اجساد مادر و دخترم که سرشان بریده شده بود مواجه شدیم. مقداری از طلاهای مادرم و یک گوشی تلفن همراه به سرقت رفته است.

تحقیقات از تعدادی از مظنونان قتل، که بسیاری از آنها در محدوده سکونت مقتولان حضور داشتند آغاز شد اما تا مدتی هیچ سرنخی از قاتل یا قاتلان به دست نیامد.

شناسایی قاتل از طریق ردیابی موبایل

تلاش مأموران پلیس ادامه داشت تا اینکه ردیابی تلفن همراه به سرقت رفته نشان داد سارق موبایل در مرکز خرید و فروش موبایل در تهران، حضور دارد. بلافاصاله مأموران به محل موردنظر رفته و سارق قاتل را شناسایی و دستگیر کردند.

بعد از دستگیری این قاتل، اولیای‌دم، در کمال تعجب با مرد همسایه خود رو به رو شدند که به هیچ‌وجه او را به عنوان مظنون معرفی نکرده بودند و به او اعتماد کامل داشتند.

شاهین در اعترافات خود در مراحل مختلف تحقیقات مدعی شد که از چند روز قبل تصمیم به سرقت از خانه همسایه خود گرفته است ولی روز حادثه برای عملی کردن نقشه خود و شناسایی نشدن، مجبور به قتل «نگین» 9 ساله و مادربزرگ او شده است.

شاهین گفت: بعد از اینکه به بهانه قفل بودن در خانه، از مادربزرگ نگین خواستم در را باز کند تا از طریق خانه وارد خانه خود شوم، او جلوتر از من به سمت حیاط رفت که در یک لحظه از پشت چاقویی به پهلویش زدم و بعد از آن سرش را جدا کردم. او قبل از مرگ، مقداری از موهای مرا کند.بعد از اینکه دستهایم را شستم، متوجه شدم که نگین از خواب بیدار شده و مرا دیده است؛ بعد از اینکه او را مورد آزار و اذیت قرار دادم، دست و پایش را با آستین لباسش بستم و به طبقه بالا رفتم و موبایلی را برداشتم؛ وقتی برگشتم، متوجه شدم که دست‌های نگین باز شده است، او را خفه کردم و در نهایت با چاقو سرش را بریدم و از خانه خارج شدم.

قرار مجرمیت شاهین با توجه به اعترافات صریح از سوی دادسرای جنایی صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 77 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد که صبح امروز به ریاست قاضی اکبر ساعی برگزار شد.

در ابتدای جلسه اصغری‌روشن، نماینده دادستان با اشاره به کیفرخواست صادره گفت: اتهام انتسابی به متهم مبنی بر 2 فقره قتل عمدی و سرقت مقرون به آزار محرز است و خواستار مجازات وی هستم.

اولیای‌دم نیز در جایگاه قرار گرفتند و با درخواست قصاص متهم، از قاضی ساعی خواستند این حکم در ملاءعام اجرا شود.

ادعای جدید متهم در دادگاه: من همدست داشتم

متهم در جایگاه قرار گرفت و علیرغم اینکه تا قبل از این،‌ 8 بار به صراحت مدعی شده بود که با نقشه قبلی و به تنهایی مرتکب این جنایت شده، امروز مدعی شد که با دو نفر از دوستانش به نام‌های یدالله و فرامرز این کار را کرده است. متهم یک بار دیگر هم مدعی شده بود با افرادی به نام سجاد و رضا قتل را انجام داده است که آن را دروغ و متأثر از حرف‌های دیگر زندانیان خوانده بود.

شاهین در تشریح حادثه گفت: با دوستان وارد خانه شدیم که فرامرز پیرزن را از پشت با چاقو زد؛ من رو به روی او قرار گرفتم تا طلاهایش را درآورم، اما موهای مرا کشید که فرامرز مجبور شد با چاقو گردن او را بزند.بعد از اینکه دستهایمان را شستیم، من و یدالله به طبقه بالا رفتیم و وقتی برگشتیم متوجه شدیم فرامرز ، نگین را هم به قتل رسانده است.

قاضی ساعی گفت: خانواده مقتول به قدری با تو صمیمی بودند که به هیچ‌وجه به تو مظنون نشدند و این به دلیل سابقه آشنایی بوده است و حتی عروسی تو در خانه آنها برگزار شد.

شاهین در پاسخ به سؤال قاضی که طلاها را چه کردی ، گفت: نه طلایی به دستم رسید و نه پولی؛ همه آن را یدالله و فرامرز بردند.

قاضی به اظهارات یدالله مبنی بر اینکه طلاها را شاهین به او داده و مدعی شده که متعلق به همسرش است، برای شاهین خواند و شاهین آنها را تکذیب کرد.

برای آدم معتاد،‌ هزار تومان هم ارزشمند است

شاهین با بیان اینکه هیچ دلیل و مدرکی برای اثبات همراه بودن آنها با خود ندارد، در پاسخ به این سؤال که ارزش طلاها چقدر بود که مرتکب 2 قتل با این خشونت شدی گفت: بیش از 2 سال است که به شیشه و کراک اعتیاد دارم و برای یک فرد معتاد، هزار تومان هم ارزشمند است.

وی در پاسخ به این سؤال که اگر صحنه قتل نگین را ندیدی، چگونه آن را به طور دقیق بازگو کردی، گفت: فرامرز بعد از قتل و خروج از خانه،‌ ماجرا را تعریف کرد.

قاضی از متهم سؤال کرد که اگر طلاها را یدالله دزیده است، پس چرا تو مبلغ آن را به خانواده مقتول پس دادی گفت: پول را بدون اجازه من از حسابم برداشت کردند.

بعد از اظهارات شاهین، وکیل وی در جایگاه قرار گرفت و در اظهارات خود گفت: من در زندان با موکلم صحبت کردم و متوجه شدم که او 4 بار اظهارات متفاوتی ارائه کرده است. من یک بار به او گفتم 2 مرغ مقابلت قرار می‌دهم و اگر توانستی یکی را بکشی و دیگری را بگیری، قبول می‌کنم که تو قاتلی.

وی با بیان اینکه موکلش از سوی افرادی تهدید شده است گفت: موکل من برای حفظ جان خانواده‌اش حقیقت را نمی‌گوید. یکی از کسانی که موکل من نام او را آورده، توسط شاهدانی، قبل از قتل همراه او دیده شده و او کسی است که از گذشته با پدر نگین، آشنایی داشته است. آنها روز حادثه با پراید به منزل پدر نگین رفته بودند.

وکیل مدافع شاهین افزود: درخواست تحقیقات بیشتر هم درباره اظهارات موکلم و هم درباره سلامت روانی او را دارم.

قاضی ساعی خطاب به وکیل متهم گفت: خودروی پراید موردنظر شما، مربوط به این پرونده نیست و تحقیقات لازم درباره آن صورت گرفته است.

شاهین در جایگاه قرار گرفت تا آخرین دفاعیات خود را بگوید، اما فقط گفت: من همدست و شریک جرم داشتم و حرف دیگری ندارم.

ادامه جلسه دادگاه، برای رسیدگی به اتهام آزار و اذیت متهم، به صورت غیرعلنی برگزار شد.

بعد از ختم جلسه، قاضی ساعی به همراه مستشاران دادگاه (محمدی کشکولی، سالاری، بومی و مرادی) وارد شور شودند و حکم پرونده را اینگونه صادر کردند: شاهین به اتهام قتل عمدی به 2 بار قصاص، به اتهام تجاوز به نگین به اعدام، به اتهام سرقت مقرون به آزار به 10 سال حبس و تحمل 74 ضربه شلاق و همچنین رد اموال مسروقه محکوم شد.

دسته ها : حوادث

بشنو ازچادرکه درتوصیف زن........تاروپودش باتومیگویدسخن

تاروپودم راشرافت بافته...............تاشرافت رابه عصمت بافته
***
درکلاس حفظ تقوا وشرف...........دختران درند و چادر چون صدف
***
بهترین سرمایه زن چادراست.....شیوه زهرا و زینب چادر است
***
حفظ چادرحافظ ناموسهاست.....پاسدارحیله جاسوس هاست
***
حفظ چادر سد فحشامیشود.....رو سفیدی نزدزهرا(س)میشود

دسته ها : مذهبی
X