در دفتر گل، ورق ورق گوهر بود
از اشک، سرانگشت نگاهم تَر بود
چیزی که به من توان زاری میداد
قنداقة خونـین عــلیاصغــر بــود
تا که از کف پسرى تازه جوان داد حسین
عالمى را ز غم خویش تکان داد حسین
تا که گلبوسه ز لب هاى پسر چید لبش
قدرت عاطفه خویش نشان داد حسین
تا که خاموش شد از زمزمه «یا وَلَدى»
عشق فریاد برآورد که جان داد حسین
جذبه عشق بنازم که پس از داغ جوان
حکمت صبر نشان بر همگان داد حسین
گفت بر هاشمیون نعش على را ببرند
کز غم داغ پسر تاب و توان داد حسین
نقد جان داد و به حق جان جهان را بخرید
در کف خلق جهان خط امان داد حسین
بشنو ازچادرکه درتوصیف زن........تاروپودش باتومیگویدسخن
تاروپودم راشرافت بافته...............تاشرافت رابه عصمت بافته
***
درکلاس حفظ تقوا وشرف...........دختران درند و چادر چون صدف
***
بهترین سرمایه زن چادراست.....شیوه زهرا و زینب چادر است
***
حفظ چادرحافظ ناموسهاست.....پاسدارحیله جاسوس هاست
***
حفظ چادر سد فحشامیشود.....رو سفیدی نزدزهرا(س)میشود